میوه دلمان،حسین جان میوه دلمان،حسین جان ، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

دردانه عزیزمان نذر دردانه فاطمه (س)

من غم و عشق حسین ع،از شیر،از مادر گرفتم...

1392/8/30 16:52
644 بازدید
اشتراک گذاری

 

لالایی (٢)

مدينه بود و غوغا بود، اسيرِ ديوِ سرما بود........محمد سر زد از مکه، که او خورشيدِ دل‏ها بود

لا لا خورشيدِ من لا لا، گلِ اميدِ من لا لا

خديجه همسرِ او بود، زني خندان و خوش‌خو بود.......برای شادی و غم‌ها، خديجه يارِ نيکو بود

لا لا لا شاديم لا لا، غمم آزاديم لا لا

خدا يک دخترِ زيبا، به آنها داد لا لا لا..............به اسمِ فاطمه زهرا، اميدِ مادر و بابا

لا لا لا کودکم لا لا، قشنگ و کوچکم لا لا

علی دامادِ پيغمبر، براي فاطمه همسر.........براي دخترِ خورشيد، علی از هر کسی بهتر

چراغِ خانه‌ام لا لا، گلِ گلدانِ من لا لا

علی شيرِ خدا لا لا، علي مشکل گشا لا لا.......شبِ تاريک نان می‌برد، برای بچه‌ها لا لا

لا لا مشکل گشای من، گل باغِ خدای من

حسن فرزند آنها بود، حسن مانندِ بابا بود.....شهيدِ زخم دشمن شد، حسن يک کوه تنها بود

لا لا کوه بلند من، تو شيرين‌تر ز قند من

علی فرزند ديگر داشت، جوانی کوه پيکر داشت...هميشه حضرت عباس، به لب نامِ برادر داشت

لا لا نازک بدن لا لا، عصایِ دستِ من لا لا

گلِ پرپر حسينم کو، گلِ سرخ و گل شب‌بو.....کنار رود و لب تشنه، تمامِ غنچه‌های او

لا لا لا غنچه‌ام لا لا، لا لا لا لا گلِ تنها

حسين و اکبرم لا لا، علی اصغرم لا لا........کجايی عمه جان زينب؟! سکينه دخترم لا لا

لا لا لا لا گل لاله، نکن گريه، نکن ناله

شبی سرد است و مهتابی، چرا گريان و بی‌تابی......برايت قصه هم گفتم، چرا امشب نمی‏خوابی

لا لا لا جان من لا لا، گل باران من لا لا

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)