میوه دلمان،حسین جان میوه دلمان،حسین جان ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

دردانه عزیزمان نذر دردانه فاطمه (س)

حالا که گرمه روزه نمیگیرم...

سر ظهر بود كه سوار تاكسي شدم. راننده كه فهميد از شدت گرما كلافه شدم درد و دلش شروع شد : خدا رحم كنه، اگر ماه رمضان هم گرما به اين شدت باشه از روزه گرفتن شرمنده ام . اصلا مي دوني پشت فرمون نميشه نشست ! يه جورايي داشت خط و نشان مي كشيد . برای چه كسي، نمي دانم . ولي داشت بهانه مي تراشيد براي روزه خواري امسالش . قبل از اينكه جوابش را بدهم ناخود آگاه ياد خاطره اي از ماه رمضان سال گذشته افتادم . دم ظهر دوستان پيامك زدند كه به علت گرماي طاقت فرساي هوا در اين ظهر داغ ماه مبارك رمضان قرارمان فلان ساعت فلان ...
7 شهريور 1391

عذرخواهی از همه دوستانی که سر زدند،ما نبودیم و بعضا نگران شدند......

تاحرفی از حضور دردانه عزیزم به معنای واقعی نیست، اینجا محل آرامی است برایم تا کمی درد ودل کنم؟ اگر بپرسی با کی؟ میگویم با همان که دردانه ی عزیزمان را نذرش کردم..... این روزها بدجور درگیرم...با خودم، با دلم، با همه ی آن چیزهایی که یک روز از نفس کشیدن برایم واجب تر و ضروری تر بود... همان هایی که به دلایلی ناچار شدم با همه شان غزل خداحافظی بخوانم... گاهی رشد آدمی در مسیری غیر قابل پیش بینی رقم میخورد... همه ی حساب و کتاب هایت را به هم میریزد تا به خودت غره نشوی... یادت بیاید برنامه اگر میریزی آخرش با خودت بگویی اگر خدا بخواهد....و این نه ناخوشایند است، که اگر دقیق شوی میبینی عین عشق خدا به بنده است.... خدایا ما را ببخش اگر گاهی (نه گا...
6 شهريور 1391

کاش قسمت منم میشد...

خیلی ناراحتم و دلم  گرفته.....چرا ما نمیتونیم برنامه های احیای این شبهارو بریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خیلی دلم اونجاست اونقدر که اشک توی چشام جمع میشه.....خداااااااااااااااااااااااااااااااااا هوای دلم بارانی است..تنگ مناجاتهای نیمه شب... امشب دلم پر میزنه مثل پرنده تو قفس.. چاره درد دل من هق هقه و نفس نفس ...خدا خدا دوست دارم ......
3 مرداد 1391

آخ جون..هووووووررررررااااااا....

تابستون من هم شروع شد امتحانام تموم شد..وااای که چقدر برنامه دارم واسه تابستون امسال البته انشالله... به امید خدا....کلی هم برنامه واسه اینجا دارم...با یه عالمه انرژی تابستونه یاد اون موقع ها بخیرررر.. تابستون بیشتر از هر موقع دیگه ای خاطرات بچگی رو زنده میکنه...یاد یخمک های رنگارنگ تابستون،یاد دوچرخه سواری  و کلاسای  ورزشی و .. شاید زورکی... یادش بخیر تفریح های شلوغ و پلوغ هفتگی با عمو و عمه و همه ی برو بچه های فامیل... انگاری هر هفته یه سیزدهمی داشت که باید بدرش میکردیم... بازی های جمعی و  مسافرتای بی دغدغه و پر از شادی و خلاصه همه ی اون چیزایی که انگاری اوناهم از تاثیر غذاهای شیمیایی بی بهره نبودن......
19 تير 1391

........... چی شد چادری شدم؟

نه اینكه از چادر بدم می آمد ها نه! اصلا! تا جاییكه یادم می یاد هیچ وقت بی حجاب یا بدحجاب نبودم. روی روسری ام از بچگی خیلی حساسیت داشتم اما چادر؟ به نظرم دست و پاگیر می آمد می گفتم نمی تونم جمع و جورش كنم روسری یا مقنعه رو می كشه عقب و بیشتر موهام می یاد بیرون. اصلا مگه الان پوشش من چه عیبی داره و از اين حرفها. البته بعضی اوقات خاص مثل وقتی می رفتیم زیارت چادر سرم بود اما برای همیشه خب نه.  یادم می یاد دبیرستان مدرسه ای كه ما می رفتیم تا سال قبلش چادر اجباری بود اون سال هم كه ما رفتیم بهمون نگفتن الزام چادر برداشته شده مدرسه ی نمونه بود و نمی شد از خیرش گذشت اجبارا چادر سرم كردم یه مدت كه گذشت متوجه شدیم دیگه الزامی نیست از اولین كسا...
13 تير 1391

به زودی در این مکان نصب میشود...

به اصرار چندتا از دوستان وقتی از امتحانام سربلند بیرون اومدم خیلی زود میام و  یه مقداری از خودم میگم  نه اینکه از خودم تعریف کنم،نه بابا  اشتباه نکنین، منظورم از اون لحاظه....... خوش باشید میخوام بگم تو کوچه باغ زندگی باصفامون چی میگذره؟؟؟؟ ...
5 تير 1391

آقای جهان آمدنت مبارک ...

خانه ای با عطر ماه شعبان   ماه شعبان ماه بسیار شاد و مبارکی است. ایام فرخنده میلاد حضرت اباالفضل العباس، امام سجاد ،امام حسین ، حضرت علی اکبر و امام زمان علیهم السلام در این ماه است. و این ماه دروازه ورود به ماه پربرکت رمضان است.     ماه شعبان را به همان اندازه که محرم پر از اندوه و ماتم است، شاد و مفرح کنید. ما به همان اندازه که به گرامیداشت شهادتها دعوت شده ایم به بزرگداشت ولادتها و اعیاد نیز سفارش شده ایم. سرور و شادی از ولادت امام حسین کمتر از غم و ماتم برای مصیبتهای او در کربلا نیست. لااقل از شب سوم ماه شعبان که ایام خجسته موالید آن شروع می شود، به خانه عطر و بوی عید بدهید. هنگام عصر، وقتی اعضای ...
3 تير 1391