میوه دلمان،حسین جان میوه دلمان،حسین جان ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

دردانه عزیزمان نذر دردانه فاطمه (س)

........... چی شد چادری شدم؟

1391/4/13 1:57
479 بازدید
اشتراک گذاری

نه اینكه از چادر بدم می آمد ها نه! اصلا! تا جاییكه یادم می یاد هیچ وقت بی حجاب یا بدحجاب نبودم. روی روسری ام از بچگی خیلی حساسیت داشتم اما چادر؟ به نظرم دست و پاگیر می آمد می گفتم نمی تونم جمع و جورش كنم روسری یا مقنعه رو می كشه عقب و بیشتر موهام می یاد بیرون. اصلا مگه الان پوشش من چه عیبی داره و از اين حرفها. البته بعضی اوقات خاص مثل وقتی می رفتیم زیارت چادر سرم بود اما برای همیشه خب نه.
 یادم می یاد دبیرستان مدرسه ای كه ما می رفتیم تا سال قبلش چادر اجباری بود اون سال هم كه ما رفتیم بهمون نگفتن الزام چادر برداشته شده مدرسه ی نمونه بود و نمی شد از خیرش گذشت اجبارا چادر سرم كردم یه مدت كه گذشت متوجه شدیم دیگه الزامی نیست از اولین كسانی بودم كه چادر رو برداشتم. مگه حجاب من چه عیبی داشت خب؟!

حتی اینكه  بابا غیر مستقیم موقع نگاه كردن به تلویزیون با دیدن یه دختر چادری می گفت چقدر چادر برای یك دختر وقار می یاره هم منو چادری نكرد. من كه حجابم مشكل نداشت چرا باید خودم رو به دردسر می انداختم سخته جمع و جور كردنش خب تازه مردم و این آدمایی كه به خاطر روسری هم به آدم می گفتند حزب اللهی كه در زبان اونا معادل امل بود چی؟ حالا چادر كه واجب نیست آدم به خاطرش با ملت دربیفته منم حجابم عیبی نداره خب!

خلاصه به نظرم چادر هم مثل خمس، مثل نماز، مثل هرچیزی  كه آدم باید فقط به خاطر معشوقش انجام بده ظاهر سختی داره و حلاوتش رو تا وقتی انجام ندی نمی تونی بفهمی حتی وقتی به زور قانون و فشار خانوادهچادر سرت كنی هم نمی فهمی باید فقط به خاطر او به قصد قربت او این كارها رو انجام بدی تا بفهمی تا حالا خودت رو از چه موهبتی محروم كردی.

اما می دونید برای من از كجا شروع شد؟ خیلی ساده این اتفاق افتاد:

یك اردوی سه روزه بود به مشهد مقدس. اینقدر این مدت كم بود كه آدم دلش نمی آمد به جز حرم مطهر امام رئوفش جای دیگه ای بره. از خونه كه بیرون می آمدیم صاف می رفتیم حرم و از حرم صاف می آمدیم خونه و به همین دلیل من اون سه روز دائم چادر سرم بود. خب من دوست نداشتم دقیقا  جلوی در حرم چادر سرم كنم آخه آدم از لحظه ای كه پاشو از در خونه به سمت حرم مقدس بیرون می زاره انگار مورد توجه امام رضاست.

برگشتیم به شهرمون؛ چادرم رو تا كردم و صاف گذاشتم تو كشو برای زیارت دفعه ی بعد. اولین باری كه می خواستم از خونه برم بیرون آماده شده بودم داشتم از پله ها می رفتم پایین تو همین فاصله از خودم پرسیدم تو مشهد برای چی چادر سرت می كردی؟ و به خودم جواب دادم: به حرمت امام رضا(ع). یكدفعه از خودم پرسیدم خب اینجا هم شهر امام زمانه اینجا هم مورد توجه امام زمان هستی، آقا داره تو رو می بینه، چطوری می خوای بری توی خیابون وقتی امام زمان داره تو رو می بینه؟

رسیده بودم به در خونه؛ در رو باز نكردم، برگشتم تو اتاقم. چادرم رو برداشتم... و چادری شدم برای همیشه. برای همیشه به حرمت امام زمان(عج). 

من عاشق چادرم هستم  اینم تاج بندگی منه برای خدا و نشونه ی حرمتی كه برای آخرین حجتش دارم. و شاهدی كه هر لحظه بهم یادآوری می كنه الان جلوی چشم امام زمانت هستی. 

پ. ن.

1. شاید براتون جالب باشه هیچ كدوم از دوستان و آشنایان و فامیل هیچ عكس العمل سختی نشون نداند شایدم نشون داند ولی حتی اونقدر مهم نبود كه الان یادم مونده باشه.

2. شاید این از مكرهای شیطانه كه آدم رو از بهترین ها محروم می كنه با تهدید و ترس از واكنش دیگران وگرنه واقعا واكنش دیگران چقدر اهمیت داره وقتی آدم به درستی كارش مطمئنه؟
 

 

 

اینایی رو  که خوندید اولین خاطره ی چی شد چادری شدم یه وبلاگه خودجوشه که روز اول نمیدونست بعداز  یه مدت خیلی کوتاهی ،نوشته و خاطرات آدمای مختلف توی وبلاگش  بشه کتاب و پوستر نمایشگاهی!!!!!! این خبر و بخونید :
وبلاگ «من و چادرم، خاطره ها»  خانم آليا نراقي با راه انداختن وبلاگي جمع و جور خاطرات افراد مختلف درباره چرايي چادري شدنشان را جمع و منتشر كرده است. اين خاطرات تبديل به نمايشگاه پوستر هم شده است و حتي به صورت كتاب هم به دست مخاطبان رسيده است. خواندن جزئيات اين تجربه و جهاد فرهنگي در حال و هوايي كه بحث از حجاب و عفاف در ميان دعواهاي سياسي گم شده است، حسابي حال آدم را جا مي آورد. گفتگوي رجانيوز با مدير اين وبلاگ را بخوانيد:

ايده اين كار چطور در ذهنتان شكل گرفت؟

وبلاگ از 30 شهروير 90 راه اندازي شد. من چند سال قبل خاطره چادري شدن خودم را در وبلاگم گذاشتم كه به شدت از ان استقبال شد و سايتهاي مختلف بازنشرش دادند. نظرات جالبي براي اين خاطره درج شد كه مي گفتند ما هم ترديدهايي از همين جنس داشتيم كه با خواندن اين خاطره ترديدهايمان برطرف شد. اونجا بود كه به ذهن من رسيد اي كاش مي شد كه هر كس خاطره چادري شدن خودش را بنويسد تا اگر كسي همان ترديدها و مباحث را دارد بتواند استفاده كند. اينطوري بود كه ايده وبلاگي براي جمع آوري خاطرات چادري‌ها در ذهنم شكل گرفت و كار را شروع كرديم.

چرا روي چادر تاكيد داشتيد؟ برخي افراد معتقدند كه تبليغ چادر باعث ميشود تا دايره حجاب تنگتر شود و افراد بيشتري از اين محدوده خارج شوند. اين افراد تاكيد دارند كه روي حجاب تبليغ شود و چادر بعنو.ان نماد حجاب مطرح نباشد. شما چرا اينكار را نكرديد؟

اول اين نكته را عرض كنم كه ما در اين طرح افراد غير چادري را از دايره حجاب خارج نكرديم و هميشه اين را مطرح كرده ايم كه حجاب در ديدن ما كاملا محدوده مشخصي دارد كه هر كس به هر طريقي آن را رعايت كند خدا مي پذيرد. ولي در عين حال تاكيد ما بر حجاب برتر است چرا كه  همانطور كه دشمنان ما اين نماد را هدف گرفته اند، اگر ما هم به تبليغ اين حجاب برتر بپردازيم اولاً  اشتياق به اين حجاب برتر افزايش پيدا مي كند. ثانيا اگر كسي ذهنيت بدي كه نسبت به چادر بر اثر تبليغات منفي پيدا كرده است را از دست بدهد حتي اگر خودش چادر را هم انتخاب نكند، باز هم حجاب خودش برايش ارزشمندتر مي شود و نبود آن ذهنيت منفي باعث ميشود تا بر اثر فضاهاي خاص يا القائات ديگران به راحتي از حجابش نگذرد و كوتاه نيايد و حتي بتواند از آن دفاع يا ان را تبليغ هم بكند. ما حتي يك بحث چي شد محجبه شدم را هم در كنار اين طرح داريم. اما ما در تلاش هستيم كه حجاب خوبتر را در كنار حجاب خوب تبليغ كنيم. (این مطلب ادامه دارد)

دوست داشتید سری به این وبلاگ بزنید: آدرسش :

http://khaterechador.blogfa.com/

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

♥●•٠·˙ღ✿عارفه♥●•٠·˙ღ✿
13 تیر 91 16:41
عزیزم خدا خیرت بده درود رمز خصوصی دادم
♥●•٠·˙ღ✿عارفه♥●•٠·˙ღ✿
15 تیر 91 12:53
البته کتاب منو بخش بعدی برنامه که یه زوج دیگه با بچه بودن معرفی کرد.ما زوج یاسی رنگ بودیم!!!
بابای امیرحسین
18 تیر 91 16:21
دیشب رفتم خونه مادرم اینا دیدم داره وبلاگ شمارو می خونه. همین مطلبو!!! دیشب سرعتمون خوب نبود کنجکاو شدم امروز سرم خلوت شد اومد مطالعه اش کردم. تازه بابامم بعضی وقتا میگه شما یعنی من وبلاگ امیرحسینو به روز نمیکنین من میرم وبلاگ دوستاشو میخونم!!دیگه بین المللی شده...
مامان فری
5 مرداد 91 12:18
سلام عزیزم ، وبتو خوندم ، شما که تو شهر امام زمان هستید نایب الزیاره ما هم باشید التماس دعا
با افتخار لینکتون کردم





سلام عزیزم همه تو شهر امام زمانیم و زیر سایه ایشون شما هم مارو دعا کنید