میوه دلمان،حسین جان میوه دلمان،حسین جان ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

دردانه عزیزمان نذر دردانه فاطمه (س)

آرزو...

1391/2/9 23:42
456 بازدید
اشتراک گذاری

داستان کوتاه(آرزو)

آبجی کوچیکه گفت: زودی یه آرزو کن، زودی یه آرزو کن
آبجی بزرگه چشماشو بست و آرزو کرد
آبجی کوچیکه گفت: چپ یا راست؟ چپ یا راست؟
آبجی بزرگه گفت: م م م راست
آبجی کوچیکه گفت: درسته، درسته، آرزوت برآورده میشه، هورا
... بعد دستشو دراز کرد و از زیر چشم چپ آبجی مژه رو برداشت!
آبجی بزرگه گفت: تو که از زیر چشم چپ ورداشتی که
آبجی کوچیکه چپ و راست رو مرور کرد و گفت : خوب اشکال نداره
دستشو دراز کرد و یه مژه دیگه از زیر چشم راست آبجی برداشت
دیدی؟ آرزوت می خواد برآورده شه، دیدی؟ حالا چی آرزو کردی
آبجی بزرگه گفت: آرزو کردم دیگه مژه هام نریزه
بعد سه تایی زدن زیر خنده
آبجی کوچیکه، آبجی بزرگه و پرستار بخش شیمی درمانی

 

 

خدایا بابت همه ی نعمتهایی که به ما ارزانی داشتی،شکر شکر شکر شکر شکر......

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

بابای امیرحسین
10 اردیبهشت 91 23:00
تلخ بود. ولی واقیعت.خدا انشالله به حق آبروی علی اصغر سیدالشهدا این فرشته های کوچکو شفا بده
بابای امیرحسین
3 خرداد 91 0:05
نیستی آسمونی!! کجایی