امسال میسوزم.....
لیلاتر از لیلایی ای مادر زیبایی زهرای من
گر بروی میمیرم از تنهایی زهرای من
ای گل ز بلبل جان او بیعانه داری
رفته ز یادت شمع من پروانه داری
بال شکسته خوب نیست بهر پریدن
از این گذشته جوجه اندر لانه داری
بین التماس این مرد مظلوم مرو
محسن که رفته تو دیگه خانوم مرو
گر سیری از من رحمی نما بر زینبت
تو رو به اشک این طفل معصوم مرو
مرو تا خجل ز پیغمبر نشم
مرو تا دوباره بی سپر نشم
اینقدر زل نزن به گهواره محسن
خدا خواست دوباره من پدر نشم..........
.
.
.
وقتی یک جنین 6 ماهه مثل ماهی با هر تکان اش قنج به دلت می اندازد، فاطمیه آن سال آتش میگیری، میسوزی... جان میدهی........آب میشوی....
.
گر حرمتت شکسته،شیرازه ات گسسته شرمنده ام
بذار به پای اون دو دست بسته شرمنده ام
حرف و حدیث رفتنت شدت گرفته
هنوز نرفتی خونه رو غربت گرفته
صدات بریده بریده است میدونم از چیست
نمیدونم حسن چرا لکنت گرفته؟؟؟
تو شادیهامون جایی برا غم نبود
اون روزا که علی نامحرم نبود
همون روزا که فاصله پلک تو برای دیدنم اینقدر کم نبود
چی شده؟ چرا نمیگی به علی؟!
جوابات کوتاهه یا خیر یا بلیب
اون روزا منتظرم بودی بیام
این روزا فقط به فکر اجلی.......